اينروزها بيشتر و بيشتر به قربانی بودن می انديشم.
آيا ما به راستی قربانی هستيم؟
قربانی چه چيزی؟
قربانی شرايط کشور؟
يا قربانی انديشه قربانی بودن؟
آيا واقعاً آن چيزی هستيم که شرايط به ما ديکته می کند؟
يا همانی هستيم که فراتر از آن تاب انديشيدن نداريم؟
اگر مرز بودن ما گستره انديشه ما است، تا کجا می توان مرزهای انديشه را گستراند؟
و اگر مرزهای انديشه تا آستانه حضرت حق گسترانده است،
پس چرا من اينچنين خود را در تار و پود شرايط اسير می بينم؟
من؟ يا شايد تو؟ شرايط چيست؟ تو شرايطی؟ تو خود محدوديتی!
ای من! ای تو! بايد که بشکافيم تا قربانی شرايط نمانيم!
برخيز و به جای ناله کردن از آنچه بر تو رفته است، بشکاف! بهار در انتظار توست!
که بهار هم تويی! تو و شکافتنت، همان است که بهار را می سازد،
مباد که بيش از اين در انتظار آمدن بهار و شکفته شدن باشی!
شکفته شدن کار تو نيست، شکفتن کار توست
که شکفته شدن آن است که ديگری برايت انجام می دهد
و شکفتن آنچه تو خود می کنی
انتخاب با توست:
شکفته شدن در اثر حلول بهار
يا شکفتن تو وحلول بهار بر اثر تو
۴ نظر:
Just Checking آزمايش
آيدين جان سلام، واقعا كارت درسته، وقتي مي خواهم خودمونو معرفي كنم ميگم من همكلاسي آيدين هستم ، خودت بقيشو بخوان ، بهت افتخار ميكنيم . قربانت بهروز
من هميشه آرزو داشتم چيزی توليد کنم. تو بهروز جان اينکار را کردی. اگر خودم توليد نکردم، همکلاسیم کرد. البته فکر کنم يک روزی من هم چيزی توليد بکنم ولی فکر نکنم در ابعاد توليدات تو بشه.
موفق وشاداب بمانی
بادرود بيکران
وشادباش فراوان به پاس ميلاد سال نو و آرزوي تبلور و تحقق فال و مجالي نو در سيماي افقهاي آينده ي اپتومتري به يمن حضور بانيان اعتلا نظير جنابعالي
...شايد اسارت در پيله عادت وقرباني کردن کيمياي انديشه و خلاقيت در حصارهاي تنگ و آکنده از حقارت و محدوديت اساسي ترين سبب ساز اين وضعيت باشد.ما خود در حصار باورها و عادتهاي ناهنجار و ضدپندارهايي محبوسيم که ما را پربسته و بيگانه مي سازد با حس پرواز در دام ذهنيتي قفس ساز!.... کي پور
ارسال یک نظر